پیک امید

از امید ،شادی ،سلامتی و موفقیت میگوییم

پیک امید

از امید ،شادی ،سلامتی و موفقیت میگوییم

عاشقانه

 عشق به دیگری ضرورت نیست ٬ حادثه است .عشق به وطن ٬ ضرورت است نه حادثه ٬ عشق به خدا ترکیبی است از ضرورت و حادثه

۲- عاشق زمزمه می کند فریاد نمی کشد

۳- زمان نمی تواند بلور اصل را کدر کند مگر اینکه تو برق انداختن آنرا از یاد برده باشی

۴- عشق٬ نفس نخستین است و درد ٬ درد جاری ٬ نخستین همیشه

۵- خداوند خدا٬ پیش از آنکه انسان را بیافریند ٬ عشق را آفرید ٬ چرا که می دانست انسان بدون عشق درد روح را ادراک نخواهد کرد و بدون درد روح بخشی از خداوند خدا را در خویشتن خویش نخواهد داشت
ادامه مطلب ...

جلال آل احمد

جـلال آل احـمد در سال 1302، در خانواده ای روحانی و پرزاد و رود، به دنـیا آمد. پـدر و برادر بزرگ و یکی از برادرزاده ها و دو نـفر از شوهـر خواهـرهایش در مسـند روحانـیت بودند. پـدرش حاج احـمد سادات آل احـمد، امام جـماعـت مسجد پاچـنار تـهـران بود. برگـردان این محـیط دیـنی را در آثار او هـچون " دید و بازدید "، " سه تار "، " گـل دسته ها و فـلک"، " خواهـرم و عـنکـبوت "، و " جـشن فرخـنده " می توان دید. پـنهانی از پـدر در کـلاسهای شبانهً دارالفـنون درس خواند و روزها را به کار ساعت سازی و سیم کشی برق و چـرم فروشی گـذراند. در سال های آخر دبـیرستان با افـکار احـمد کسروی آشنا شد، و به ترتـیب با نـشریات ( پـیمان، مرد امروز، تـفریحات شب، و دنـیا) و سپس نشریات حزب توده. با امیر حسین جهانبگـلو، رضا زنجانی، هـوشیدر، عـلیـنـقی منزوی و چـند تن دیگـر " انجـمن اصلاح " را راه انداخت، که یک انجـمن فرهـنگـی بود؛ و سپس جـملگـی به حـزب توده پـیوستـند.
ادامه مطلب ...

آلبرت انیشتین

آلبرت انیشتین در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه و ورتمبرگ آلمان بود متولّد شد. امّا شهر مزبور در زندگی او اهمیتی نداشته است. زیرا یک سال بعد از تولّد او خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردیدند.
پدر آلبرت، هرمان انیشتین کارخانه کوچکی برای تولید محصولات الکترو شیمیایی داشت و با کمک برادرش که مدیر فنی کارخانه بود از آن بهره برداری می کرد. گر چه در کار معاملات بصیرت کاملی نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقاید سیاسی نیز مانند بسیاری از مردم آلمان گرچه با حکومت پروسی ها مخالفت داشت امّا امپراطوری جدید آلمان را ستایش می کرد و صدر اعظم آن بیسمارک و ژنرال مولتکه و امپراطور پیر یعنی ،ویلهم اول را گرامی می داشت. مادر انیشتین که قبل از ازدواج پائولین کوخ نام داشت، بیش از پدر زندگی را جدی می گرفت و زنی بود اهل هنر و صاحب احساساتی که خاصّ هنرمندان است و بزرگترین عامل خوشی او در زندگی و وسیله تسلای وی از علم روزگار، موسیقی بود.

ادامه مطلب ...

رهی معیری

محمد حسن رهی معیری متخلص به رهی مدتی پس از وفات پدر خود محمد حسن خان معیری که در کار دیوانی بود به هنر و شعر توجه و علاقه تمام داشت؛ در تاریخ دهم اردیبهشت 1288 خورشیدی در اواخر حکومت احمد شاه قاجار دیده به جهان گشود. رهی دوران کودکی خویش را در دامان مادر که نقش پدر را نیز بر عهده داشت رشد کرد؛ او که آموزشهای مقدماتی و آشنایی ابتدایی با هنر را از مادر آموخته بود و تلمذ کرده بود به مدرسه رفت و ضمن تحصیل، موسیقی و نقاشی را که پیش از این زمینه های آنها از جانب مادر در او فراهم شده بود، فرا گرفت. او از همان دوران نوجوانی دل به شعر و سرود سپرد؛ و علاقه وافری نسبت به اشعار شعرای متقدم ایران چون سعدی، حافظ، ملای روم و عراقی پیدا کرد ادامه مطلب ...

ملک الشعرای بهار

میرزا محـمد تـقی صبوری، متـخـلص به بـهار، در 18 آذرماه سال 1265 خورشیدی در مشـهـد مـتولد شد. هـنوز به سن 18 سالگـی نرسیده بود که پـدرش، میرزا کاظم صبوری، ملک الشعـرای آستان قـدس رضوی، درگـذشت و به فرمان مظفرالدین شاه، لـقب ملک الشعـرایی پـدر به پسر واگـذار گـردید.
بهـار تخـلص خود را از بهـار شیروانی دارد. این شخـص از سخنوران به نام عـهـد ناصرالدین شاه است که در مشهـد به دوست خود صبوری، پـدر بهـار، وارد شد و در خانه وی درگـذشت.

ادامه مطلب ...

خواجه نصیرالدین طوسی

خواجه نصیرالدین محمد بن حسن جهرودی طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی از اهالی جهرود از توابع قم بوده است که در تاریخ 15 جمادی الاول سال 597 هجری قمری ولادت یافته است. او به تحصیل دانش، علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید.
ادامه مطلب ...

جهان پهلوان تختی

جهان پهلوان تختی در روز پنجم شهریور ماه سال 1309 خورشیدی در خانواده ای متوسط در محله خانی آباد تهران متولد شد. پدرش به سبب اعتقادات مذهبی و ارادت به امام هشتم، نام غلامرضا را برای وی برگزید. دو پسر و دو دختر دیگر از غلامرضا بزرگتر بودند.
شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط 9 سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانی آباد درس خواند و در سال 1329 به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت.
تختی در دوران زندگی ورزشی اش رکورد دار شرکت در المپیک ها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود. در چهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشی ایران این امر اتفاق نادری است. جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده است
ادامه مطلب ...

زنان مشهور در ایران باستان

آرتادخت= از زنانی است که وزیر دارایی اردوان چهارم اشکانی میشود و بی آنکه فشاری بر مردم بیاورد و باج و خراج را افزون نماید٬ کشور را به توانگری میرساند. چنانچه برآمده است٬ از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور٬ یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.
آرتمیس یا آرتمیز= فرمانده بزرگ نیروی دریایی خشایارشا در جنگ یونانیان بود که با خردمندی و کارآمدی بی همتایی٬ ‌کشتیهای جنگی دیو پیکر را رهبری کرد و با فرماندهی درست بایسته خویش٬ ‌سپاه یونان را در هم شکست. این زن فرمانده از رایزنان جنگی خشایارشا نیز بود
ادامه مطلب ...

منشور کوروش هخامنشی

منم کـورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَد، شاه چهار گوشة جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ … نوة کورش، شاه بزرگ … نبیرة چیش‌پیش، شاه بزرگ …

آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همة مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابِـل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل‌های پاک مردم بابـل را متوجه من کرد … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم.

من برده‌داری را بر‌انداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همة مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.

مَـردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد … او برکت و مهربانی‌اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم …

من همة شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم.

همة مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم و خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همة مردم را به همبستگی فرا خواندم. همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَـد را که نَـبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مَردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم. بشود که دل‌ها شاد گردد.

بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین‌شان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانیِ بلند خواستار باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: ‘‘ به کورش شاه، پادشاهی که ترا گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه، جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.’’

من برای همة مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم

کورش کبیر(۱)

هرودوت، تاریخ نگار قرن چهارم قبل از میلاد، بهترین کس است که افسانه تولد کوروش را از بـقـیـه افسانه های دیگر توصیف کرده است. از نظر او آستیاگ، پدربزرگ مادری او بود؛ که شبی در خواب می بـیـند که دخترش ماندانا، به مقـدار خیلی زیادی آب تولید می کند که تمام شهر و امپراطوری آن را فرا می گیرد. موقعـی که مرد مقدس ( مغ - روحانی زرتشتی ) از خواب او مطلع می شود، به او از پـیامد آن اخطار می کند ادامه مطلب ...